من آن گلبرگ مغرورم، كه مي ميرم ز بي آبى، ولي با خفت و خارى پى شبنم نمي گردم
کوچیک تر که بودم فکر می کردم بارون اشک خداست
ولی مگه خدا هم گریه می کنه چرا باید دل خدا بگیره!!!!
دوست داشتم زیر بارون قدم بزنم تا بوی خدا رو حس کنم
اشک خدا را تو یه کاسه جمع کنم تا هر وقت دلم گرفت
کمی بنوشم تا پاک و آسمانی شوم!
.........آسمان که خاکستری می شد دلمنم ابری می شد
حس میکرم که آدما دل خدا رو شکستند و یا از یاد خدا غافل شدند
همه می گفتند باران رحمت خداست ولی حس کودکانه من می گفت
خدا دلش گرفته و از دست آدم بدا داره گریه میکنه......
حالا که یاد اون روزهای پاک وقشنگ میافتم بی اختیار ابرهای چشمام شروع
...... به باریدن میکنه
میرسد روزى که بى هم میشویم /یک به یک از جمع هم کم میشویم/میرسد روزی که بی هم میشویم/درخاطرات موجب خندیدن وغم میشویم/گاه گاهی یادماکن ای رفیق میرسدروزی که بی هم میشویم.
براي عشق تمنا كن ولي خار نشو. براي عشق قبول كن ولي غرورتت را از دست نده . براي عشق گريه كن ولي به كسي نگو. براي عشق مثل شمع بسوز ولي نگذار پروانه ببينه. براي عشق پيمان ببند ولي پيمان نشكن . براي عشق جون خودتو بده ولي جون كسي رو نگير . براي عشق وصال كن ولي فرار نكن . براي عشق زندگي كن ولي عاشقونه
Thanks for visiting my profile , hve a nice day keep smilling
Khodaish damet garm. In ghazie motor savare badjuri ghashango tasir gozar bud.eyval.
ghoorbonet beram,kasi behet ahamiyat nadad???!
eshkal nadare golam, ina hame bi ehsasan!!!!!!!
دوستم داری؟!
دختر پسري با سرعت120کيلومتر سوار بر موتور سيکلت
دختر:آروم تر من ميترسم
پسر:نه داره خوش ميگذره
دختر:اصلا هم خوش نميگذره تو رو خدا خواهش ميکنم خيلي وحشتناکه
پسر:پس بگو دوستم داري
دختر :باشه باشه دوست دارم حالا خواهش ميکنم آروم تر
پسر:حالا محکم بغلم کن(دختر بغلش کرد)
پسر:ميتوني کلاه ايمني منو برداري بذاري سرت؟اذيتم ميکنه
و.....
روزنامه هاي روز بعد: موتور سيکلتي با سرعت 120 کيلومتر بر ساعت به ساختماني اثابت کرد موتور سيکلت دو نفر سرنشين داشت اما تنها يکي نجات يافت حقيقت اين بود که اول سر پاييني پسر که سوار موتور سيکلت بود متوجه شد ترمز بريده اما نخواست دختر بفهمه در عوض خواست يکبار ديگه از دختر بشنوه که دوستش داره(براي اخرين بار)
sallllllllllllllllllllllllllllllam azizam.
merc sar zadi..vali harchizi free nista shomare visa karteto bde!
باید دیگرشد تا به یکدیگر شدن رسید،یکدیگرشد تابه همدیگرشدن رسید و همدیگرشد تا معنی راستین عشق را که ودیعهء گرانبهای خداست درگنجینه نهاد ادمی دریافت
ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ!ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺁﺭﺍﻣﺸﯽ ﺩﻩ ﺗﺎﺑﭙﺬﯾﺮﻡ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﻢ ﺗﻐﯿﯿﺮﺩﻫﻢ،ﺩﻟﯿﺮﯼ ﺩﻩ ﺗﺎ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺩﻫﻢ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﮐﻪﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﻢ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺩﻫﻢﻭ ﺑﯿﻨﺸﯽ ﺩﻩ ﺗﺎ ﺗﻔﺎﻭﺕ ﺍﯾﻦ ﺩﻭ ﺭﺍﺑﻔﻬﻤﻢﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍﻣﺮﺍ ﻓﻬﻤﯽ ﺩﻩ ﺗﺎ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ ﺩﻧﯿﺎ ﻭ ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ ﺁﻥﻣﻄﺎﺑﻖ ﻣﯿﻞ ﻣﻦ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﮐﻨﻨﺪﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ!ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻫﺮ ﮐﺠﺎ ﺗﻨﻔﺮﻫﺴﺖ ﺑﺬﺭ ﻋﺸﻖ ﺑﮑﺎﺭﻡﻫﺮ ﮐﺠﺎ ﺁﺯﺍﺩﮔﯽ ﻫﺴﺖ ﺑﺒﺨﺸﺎﯾﻢ ﻭﻫﺮ ﮐﺠﺎ ﻏﻢ ﻫﺴﺖ ﺷﺎﺩﯼ ﻧﺜﺎﺭ ﮐﻨﻢﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍﻗﺪﺭﺕ ﻏﻠﺒﻪ ﺑﺮ ﺭﻓﺘﺎﺭﻫﺎﯼ ﻧﺎﺩﺭﺳﺘﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻋﻄﺎ ﮐﻦﺧﺪﺍﯾﺎ!ﺧﻄﺎﯼ ﻣﺮﺍ ﮐﻪ ﺑﺎﻋﺚ ﻗﻄﻊﺍﻣﯿﺪﻡ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﺑﺒﺨﺸﺎ ﻭﻣﺮﺍﺭﺍﻫﻨﻤﺎﯾﯽ ﮐﻦ....ﺧﺪﺍﯾﺎ!ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪﺩﺍﺩﻩ ﺍﯼ ﺁﮔﺎﻩ ﻭﺭﺍﺿﯽ ﮐﻦ ﮐﻪ ﻣﺒﺎﺩﺍﮐﻮﭼﮑﯽ ﭼﯿﺰ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻧﺪﺍﺭﻡﺁﺭﺍﻣﺸﻢ ﺭﺍﺑﺮﻫﻢ ﺑﺰﻧﺪﺧﺪﺍﯾﺎ!ﻣﺪﺩﯼ ﺩﻩ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﻫﺮ ﺭﻭﺯﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺷﮑﻨﯿﻢ ﺩﻝ ﯾﻪ ﺁﺩﻡﻧﺒﺎﺷﻪ
ﺍﮔﺮ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﯽ ﺑﻠﻮﻃﯽ ﺑﺮ ﻓﺮﺍﺯ ﺗﭙﻪ ﺍﯼ ﺑﺎﺷﯽﺑﻮﺗﻪ ﺍﯼ ﺩﺭ ﺩﺍﻣﻨﻪ ﺍﯼ ﺑﺎﺵﻭﻟﯽﺑﻬﺘﺮﯾﻦﺑﻮﺗﻪﺍﯼﺑﺎﺵﮐﻪﺩﺭﮐﻨﺎﺭﻩﺭﺍﻩﻣﯽ ﺭﻭﯾﺪﺍﮔﺮ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﯽ ﺩﺭﺧﺖ ﺑﺎﺷﯽ،ﺑﻮﺗﻪ ﺑﺎﺵﺍﮔﺮﻧﻤﯽﺗﻮﺍﻧﯽﺑﻮﺗﻪﺍﯼﺑﺎﺷﯽ،ﻋﻠﻒﮐﻮﭼﮑﯽ ﺑﺎﺵﻭﭼﺸﻢﺍﻧﺪﺍﺯﮐﻨﺎﺭﺷﺎﻫﺮﺍﻫﯽﺭﺍﺷﺎﺩﻣﺎﻧﻪﺗﺮﮐﻦﺍﮔﺮ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﯽ ﻧﻬﻨﮓ ﺑﺎﺷﯽ،ﻓﻘﻂ ﯾﮏ ﻣﺎﻫﯽﮐﻮﭼﮏ ﺑﺎﺵﻭﻟﯽ ﺑﺎﺯﯾﮕﻮﺵ ﺗﺮﯾﻦ ﻣﺎﻫﯽ ﺩﺭﯾﺎﭼﻪ!ﻫﻤﻪﻣﺎﺭﺍﮐﻪﻧﺎﺧﺪﺍﻧﻤﯽﮐﻦﻧﺪ،ﻣﻠﻮﺍﻥ ﻫﻢ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﺑﻮﺩﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﻪ ﻣﺎ ﮐﺎﺭﯼ ﻫﺴﺖﮐﺎﺭﻫﺎﯼ ﺑﺰﺭﮒ ﻭﮐﺎﺭﻫﺎﯼ ﮐﻤﯽ ﮐﻮﭼﮑﺘﺮﻭﺁﻧﭽﻪﻭﻇﯿﻔﻪ ﻣﺎﺳﺖ،ﭼﻨﺪﺍﻥ ﺩﻭﺭ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﺮﺱﻧﯿﺴﺖﺍﮔﺮﻧﻤﯽﺗﻮﺍﻧﯽﺷﺎﻫﺮﺍﻩﺑﺎﺷﯽ،ﮐﻮﺭﻩﺭﺍﻩﺑﺎﺵﺍﮔﺮ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﻧﯽ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺑﺎﺷﯽ،ﺳﺘﺎﺭﻩ ﺑﺎﺵﺑﺎ ﺑﺮﺩﻥ ﻭﺑﺎﺧﺘﻦ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺍﺕ ﻧﻤﯽ ﮔﯿﺮﻧﺪﻫﺮ ﺁﻧﭽﻪ ﮐﻪ ﻫﺴﺘﯽ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺑﺎﺵ
ﺑﺎﺭﺍﻥﻭﺍﯼ ﺑﺎﺭﺍﻥ...ﻭﺍﯼِﺑﺎﺭﺍﻥ ...ﺑﺎﺭﺍﻥﺷﯿﺸﻪ ﯼ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺭﺍ ﺑﺎﺭﺍﻥﺷﺴﺖ.ﺍﺯ ﺩﻝ ﻣﻦ ﺍﻣﺎﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﻧﻘﺶﺗﻮ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﺪﺷﺴﺖ؟ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺳﺮﺑﯽﺭﻧﮓﻣﻦ ﺩﺭﻭﻥ ﻗﻔﺲ ﺳﺮﺩﺍﺗﺎﻗﻢﺩﻟﺘﻨﮓﻣﯽ ﭘﺮﺩ ﻣﺮﻍ ﻧﮕﺎﻫﻢ ﺗﺎﺩﻭﺭﻭﺍﯼ ﺑﺎﺭﺍﻥ...ﺑﺎﺭﺍﻥﭘﺮ ﻣﺮﻏﺎﻥ ﻧﮕﺎﻫﻢﺭﺍ ﺷﺴﺖ.ﺧﻮﺍﺏ ﺭﻭﯾﺎﯼﻓﺮﺍﻣﻮﺷﯿﻬﺎﺳﺖ!ﺧﻮﺍﺏ ﺭﺍ ﺩﺭ ﯾﺎﺑﻢﮐﻪﺩﺭ ﺁﻥ ﺩﻭﻟﺖ ﺧﺎﻣﻮﺷﯿﻬﺎﺳﺖ.ﻣﻦﺷﮑﻮﻓﺎﯾﯽ ﮔﻠﻬﺎﯼ ﺍﻣﯿﺪﻡ ﺭﺍﺩﺭ ﺭﻭﯾﺎﻫﺎﻣﯽ ﺑﯿﻨﻢﻭ ﻧﺪﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ:ﮔﺮ ﭼﻪ ﺷﺐ ﺗﺎﺭﯾﮏ ﺍﺳﺖﺩﻝ ﻗﻮﯼﺩﺍﺭﺍﻧﺪﮐﯽ ﺻﺒﺮﺳﺤﺮ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺍﺳﺖ
بزرگترين ارزويم انست كه كوچكترين ارزويت باشم